و این آغاز انسان بود
نوشته شده توسط : علی حیدری

از بهشت که بیرون آمد دارایی اش فقط یک سیب بود. سیبی که به وسوسه آن را چیده بود ومکافات این وسوسه هبوط بود. فرشته ها گفتند: تو بی بهشت میمیری. زمین جای تو نیست. زمین همه ظلم است فساد. انسان گفت: اما من به خودم ظلم کرده ام زمین تاوان ظلم من است. اگر خدا چنین میخواهد پس زمین از بهشت بهتر است. خدا گفت: برو وبدان جاده ای که تو را دوباره به بهشت باز می گرداند از زمین می گذرد. واگراعمال تو در زمین از صواب خیر وحق بود تو باز خواهی گشت وگرنه...... وفرشته ها همه گریستند اما انسان نرفت انسان نمی توانست برود انسان بر درگاه خدا وا مانده بود. می ترسید ومردد بودوآن وقت خدا چیزی به انسان دادکه هستی را مبهوت کرد وزمین وهفت آسمان را به غبطه انداخت انسان دست هایش را گشود وخدا به او اختیار داد خدا گفت: حال انتخاب کن زیرا تو برای انتخاب کردن آفریده شدی برو وبهترین را بر گزین که بهشت پاداش برگزیدن توست.





:: بازدید از این مطلب : 274
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست